به نام خداوند هستی بخش

خداوند خوبی‌ها

خداوند عدل و انصاف

هنگامه عسگری هستم. متولد چهاردهیمن روز از آخرین ماه سال 1362.

نویسنده، مدرس، مشاور، کارآفرین و مادر

از دوران راهنمایی متوجه شدم به کتاب و نوشتن و حق و حقوق علاقه دارم. در دبیرستان فکر کردم شاید بهتره سیاست‌مدار بشم یا نماینده مجلس و گاهی هم حتی فکر می‌کردم اگر برم جای کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل خیلی خوبه که می‌تونم همه ملت‌ها رو بشناسم و در جهت احقاق حقوق مردم و ملت‌ها، فعالیت‌های زیادی کنم.

در مقطع دبیرستان و کنکور درسم خوب بود ولی عالی نبودم. یه دختر خیلی معمولی و ساده.

🎓 برای خوندن حقوق در مقطع لیسانس وارد دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر شدم. علی رغم تمام اشتیاق به درس و حقوق و فعالیت، خیلی زود رفتم به سمت کار و کسب و درآمد و … از کار دانشجویی تو دانشگاه شروع کردم تا تدریس در آموزشگاه و کلاس خصوصی. رفته رفته، دیر می‌رفتم دانشگاه و زودهم برمی‌گشتم تا به کارم برسم، با همه‌ی این توصیف‌ها 7 ترمه لیسانس رو گرفتم و بعد چند ماه هم رفتم در یک مؤسسه داوری در میرداماد تهران مشغول شدم.

خیلی زودتر از اینکه براش تلاش زیادی کنم، در یک سازمانی مشغول به کار شدم. شغل پر امنیت کارمندی اونم برای یک خانم متأهل! 8 صبح تا 4 و نیم عصر چی از این بهتر.

اما برای من کافی نبود. سازمان رو دوست داشتم و از اون بیشتر پیشرفت و رسیدن به اتاق‌های بزرگتر و مهم‌تر و اداره‌های جدید.

با اینکه چند سالی از شغل با درآمد خوب و مادری‌ام می‌گذشت، سقف سازمان برای آرزوهای من کوتاه و شرایط زندگی برام بدون شور و عشق بود.

🎓 وارد مقطع فوق لیسانس در گرایش جزا و جرم شناسی شدم – دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات واحد ساوه شدم. درس رو دوست داشتم ولی شرایط رو نه. با تمام نشدن‌ها، به موقع و بدون حتی یک روز تأخیر دفاع کردم و فارغ التحصیل شدم.

اما این فارغ التحصیلی با فراغت از سبک و زندگی قدیم همسو شد.

🎓 شرایط جدید من رو به دنیای جدید هول داد و مطالعه و فراگیری دوره‌های علوم و دوره‌های تجاری و بیزینسی و مهارت‌های فردی رو خیلی جدی و فشرده شروع کردم. وارد مقطع DBA شدم و از پرچین‌های پشت شهر مردان و زنان بیزینسی گذشتم.

از سازمان و کارمندی هم فارغ شدم و پا به عرصه‌ی کارآفرینی و تدریس آزاد و مشاوره شدم. تلفیق حقوق و تجارت – حقوق کاروکسب‌ها -قراردادهای تجاری – مذاکرات تجاری – وصول مطالبات و… .

از یک اتاق ساعتی در دفتر یوسف آباد شروع کردم و کلاس‌های 4-5 نفری و مشاوره‌های ساعتی 150 هزار تومان.

ادامه – استمرار – امید – پشتکار- تمرین – دوباره شروع کردن و… کلمات کلیدی فکر من بودند؛ دکمه‌ی برگشت به عقبی وجود نداشت. اصلاً در گذشته‌ی من، هیچ چیزی برای برگشتن به خاطرش وجود نداشت و هرآنچه را که لازم داشتم همراهم بود:

خدا بود – دخترم بود و هنگامه‌ای که خسته می‌شد، گریه می‌کرد، ناامید می‌شد، قهر می‌کرد ولی تسلیم و متوقف، هرگز!

موفقیت به تنهایی اتفاق نمی‌افتد. به تنهایی مشهور و ثروتمند شاید بشوی ولی صاحب کاروکسب نمی‌شوی.

خرداد 1400 مؤسسه کاروکسب ویرا را با همراهی و شراکت یکی از اساتید و مردان بزرگ دنیای بازاریابی و فروش، استاد درگی بزرگوار، تأسیس کردم. دفتر جدید، پرسنل جدید، اهداف جدید و بسیار گسترده‌تر رقم خورد.

رویاهای بی‌انتهایی که هر روز برای رشد بیشتر مؤثر بودند و هیجان شروع هر صبح و امید آخر شب را برایم زنده نگه می‌داشت…

☑️ مابقی داستان رو می‌تونید در سایت karokasbvira.com بخونید.