لطفا کتونی بپوشید
چند وقت پیش یه درد عجیبی تو پام افتاده بود ، همش مراعات می کردم و به روی خودم نمی آوردم تا اینکه دیگه دردش بالاگرفت و مجبور شدم پیش دکتر برم.
وقتی پیش دکتر رفتم و براش از درد کهنه انگشت پام گفتم ، بعد از معاینه و چند سوال ازم پرسید که :
در طول روز چقدر راه می روم ؟ از چه کفشی استفاده می کنم؟ چطور از پاهام رفع خستگی می کنم؟
در انتها هم گفت که یک مدتی باید از پوشیدن گفش های پاشنه دار و فانتزی دست بکشم و کفش راحتی یا بهتره کتونی بپوشم.
حرف دکتر برام خیلی عجیب و غیر قابل انجام بود، چون حدود چهار پنج سالی می شد که من در محل کارم کتونی نپوشیده بودم، از مطب که برمی گشتم خونه همش این حرف ها رو با خودم مرور می کردم که:
مگه اصلا میشه من تو سازمان با کتونی قدم بزنم !
همکاران و معاونین چه میگن آخه؟
ظاهرم از حالت رسمی و مناسب شغلم خارج میشه !
دید بقیه در مورد من تغییر می کنه !
پوشیدن کتونی در محل کار آخه مناسب سن من نیست و…
خلاصه اینکه فقط یکی دو روز این افکار و گفتگوهای ذهنی تونستن در مقابل درد پای من مقاومت کنن، بالاخره تصمیم گرفتم که فردای اون روز با کتونی برم محل کار.
صبح که داشتم از درب خونه خارج می شدم تا سمت ماشینم تو پارکینگ برم ، یکدفعه دیدم مادرم با تعجب منو نگاه کرد و گفت : با این کتونی می خوای بری محل کار!! منم با یک صدای نحیفی جواب دادم بله مگه اشکالی داره و بعد از خداحافظی آهسته به راهم ادامه دادم.
چشمتون روز بد نبینه وقتی رسیدم محل کارم ، همین که آسانسور در طبقه پنجم ایستاد و من سرم رو بلند کردم با قامت بلند رئیس جدید سازمان به همراه جانشین در راهرو که در حال قدم زدم و بررسی ظواهر محل کار جدیدشون بودند ، روبرو شدم ،با کلی خجالت یه سلام و صبح به خیر نصفه و نیمه گفتم و رد شدم تا به اتاق خودم رسیدم.اون روز گذشت.مثل تمام روزهایی که میان و میرن اما یه درس بزرگ از اون روز و اون کتونی گرفتم :
اون روز من با وجود اون کتونی ها خیلی تند تر از روزهای دیگه راه رفتم.
اون روز که برای انجام ماموریت از اداره خارج شده بودم ، کمتر پام پیچ خورد.
اون روز با اون کتونی احساس سبکی ، سرزندگی و جوانی خاصی در من ایجاد شده بود.
اون روز صدای پای من کمتر از تق تق کفش پاشنه دار جلب توجه و برهم زننده آرامش خودم بود.
اون روز من در پام هیچ دردی رو احساس نمی کردم.
اون روز من کارهای بیشتری رو انجام داده بودم.
اون روز و روزهای بعد از اون من درس های بزرگی گرفتم که در هر مرحله از زندگی شخصی و کاری و تحصیلیم می تونستم استفاده کنم و برای حفظ ظاهر و درگیر شدن بیش از اندازه در لایه بیرونی فکرم اون رو نادیده گرفته بودم.
راستی شما تاحالا کتونی پوشیدید؟
شما تاحالا با کتونی به محل کارتون رفتید؟
یه موقع هایی ، یه وقت هایی لازمه ما تو زندگی شخصی خودمون برای اینکه وقت های مرده کم تری داشته باشیم. برای اینکه با ریتم سریع تری حرکت کنیم، باید بلند شیم و کتونی مون رو بپوشیم تا به رویا ها و آرزوهامون زودتر برسیم ، موضوع حفظ ظاهر و چهاچوب خیلی خوب و پسندیده است اما تا یه جایی، تا جایی که باعث نشه ما تو مسیر حرکت به سمت هدفمون ، رونق کسب و کارمون، بهبود فردی مون کند بشیم و با درجا زدن فقط انرژی بیشتری مصرف کنیم و از نتیجه غافل بشیم.
اون روز پوشیدن کتونی به عنوان یک ابزار سرعت حرکت فیزیکی و روحی من رو بالا برد به صورتی که در پایان روز من انرژی کمتری استفاده کرده بودم ولی کارنامه کاری و راندمان بالاتری نسبت به روزهای گذشته داشتم .
استفاده از ابزار ها در تمام سطوح زندگی ما می تونند انجام اون کارها رو برای ما راحت تر و سرعت ببخشند.با پیدا کردن ابزار های شخصی و کاری ،با تقویت آنها میتوانید سرعت عملتان را بالا ببرید. مثل اینکه وقتی تایپ ده انگشتی رو یادبگیریم دقت و سرعت تایپ ما فوق العاده میشه.وقتی سختافزار رایانهتان را ارتقاء دهید، نرمافزارها را سریعتر باز میکنید و با سرعت بالاتری عملیاتهای لازم را انجام میدهید و نقشه درستی از مسیر کسب و کار و هدفممون داشته باشیم با اعتماد به نفس بالاتر و ایمن تر حرکت میکنیم.
همین حالا دست به کار شوید و لیستی از ابزار هایی که در حیطه کسب و کارتون می تونه سرعت عملکرد شما رو بالا ببره تهیه کنید و این نکته رو فراموش نکنید که این ابزارها در هر فردی بسته به شرایط جسمی و روحی و حیطه کاری متفاوت خواهد بود.
ابزارهای سرعت بخش کسب و کارتون رو یادداشت کنید.
و نکته پایانی اینکه افزایش سرعت عمل در کسب کار های نو می تواند رمز موفقیت و تمایز شما از سایر رقبا باشه.
این شما هستید که تصمیم میگیرید که در حیطه کسب و کار خود با سرعت کتونی پیش بروید یا کفش پاشنه دار.
پس در راه کسب و کار خود لطفا کتونی بپوشید!
با ارزوی بهترین و شادترین لحظات.
2 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مطلب بسیار ارزنده بود. خیلی این تشبیه جالب بود برام
داستان بسيار جذاب و دوست داشتني بود ، و باعث مي شه بيشتر به جزييات و تغييرات در زندگي توجه كنيم ، همين تغييرات كوچيك تو زندگي باعث اثرات بلند مدت و مثبت د رآينده خواهد شد .